يکي از راهکارهايي که به آدمي کمک ميکند تا بتواند از گناه و معصيت
خويش دست بردارد، و به حالت نوراني توبه، نائل شده و نيز بر آن مداومت نمايد، تحريک
عاطفه است. کسي که قصد توبه دارد، بايد قدري با خود بينديشد و از خود سؤال کند كه
اگر گناه کرده و مرتکب معصيت ميشود، قدرت انجام گناه و نيز عقل و شعوري که براي
نافرماني خداوند به کار ميگيرد را از کجا آورده است؟ چه کسي به او نيرو و امکانات
عطا کرده است که او چنين سرکش و گستاخ شده است؟ پاسخ منصفانة اين سؤال اين است که
گناهکار در مُلك خدا و در محضر او و با استفاده از نيرو و امکاناتي که از جانب
پروردگار به او عطا شده است، نافرماني خدا را ميكند. در واقع در مقابل مولا و وليّ
نعمت خود، ايستادگي کرده و مخالف دستور او عمل مينمايد و اين واقعاً شرمآور است!
توجّه حقيقي به اين مطلب، بايد انسان را سرافکنده كند و او را وادار به توبه
نمايد.
شخصي خدمت امام حسين% آمد و گفت:
يابن رسول الله، عادت به گناه دارم و نميتوانم گناه را ترك كنم، شما چه توصيهاي
به من ميكنيد؟ امام حسين% متوجّه شدند
كه از راه عقل و استدلال و قرآن و روايات نميشود اين شخص را قانع كرد، لذا تصميم
گرفتند كه عاطفة او را تحريك كنند و فرمودند: پنج کار انجام بده و پس از آن
هرگناهي خواستي بکن؛ اوّل: اگر معصيت ميكني، روزي خدا را نخور! دوّم: از ملك خدا
بيرون برو و گناه بكن، سوّم: در محضر خدا گناه نكن، يك مكاني براي گناه كردن
انتخاب كن كه خدا تو را نبيند، چهارم: معصيت كن، امّا هنگام آمدن ملکالموت، اجازة
قبض روح به او نده! پنجم: گناه کن، ولي وقتي كه ميخواهند تو را به جهنّم ببرند،
داخل نشو!
واقعاً انساني که تا اين اندازه ضعيف است، چگونه ميتواند در محضر خداوند،
با او مخالفت كند؟ بهراستي چقدر پستي ميخواهد كه آدمي با اين شرايط گناه كند!
انسان اگر حقيقتاً بخواهد منزل دوّم سير و سلوک را با موفّقيّت پشت سر
بگذارد، بايد چنين دركي براي او پيدا شود، يعني همه جا را محضر خداوند تعالي بداند
و در اوّلين فرصت ممکن، توبه كند.
براي روشنتر شدن مطلب، به اين مثال توجّه کنيد: شما تصوّر كنيد در
خانة خود ميهمان داريد و به او بسيار احترام گذاشتهايد و از وي پذيرايي مفصّلي
كردهايد، امّا ناگهان ميبينيد كه ميهمان شما، مخفيانه، در حال سرقت از خانة شماست
و در واقع به شما که آن همه به وي محبّت کردهايد، خيانت ميکند! چقدر شما از اين
موضوع ناراحت ميشويد؟ حال در نظر بگيريد كه آن شخص، بفهمد که شما او را ديدهايد.
چقدر شرمند و سر افكنده ميشود؟ از خانة شما بيرون ميرود و تا آخر عمر نميتواند
با شما مواجه شود!
ما بايد در برابر خداوند، چنين حالتي داشته باشيم؛ يعني حقيقتاً در
محضر ربوبي شرمنده باشيم و به درگاه او گريه و زاري و التماس كنيم و خجالت زده
باشيم و بگوييم: خدايا من هر چه دارم از توست، خدايا اگر در محضر تو نافرماني كردم،
منِ بندة رو سياه را ببخش، خدايا اين همه نعمت به من عطا فرمودي و مرا عزيز داشتي،
باز هم نافرماني كردم!
سالک بايد اين حالت را در خود به وجود بياورد و از راه عاطفي نفس خويش
را براي بازگشت به زير پرچم حقتعالي تحريک کند، تا بتواند منزل دوّم را سپري
نمايد.
[1]. بحارالأنوار،
ص 75، ج 126